غزل شب سوم حضرت رقیه.س | مرضیه عاطفی || در دلِ بی طاقتش داغ پدر دارد فقط
- شب سوم
- حضرت رقیه.س
- شعر
- غزل
- مرثیه
- مرضیه عاطفی
- در دلِ بی طاقتش داغ پدر دارد فقط
- محرم ۹۸
- حلقه ادبی ریان
در دلِ بی طاقتش داغ پدر دارد فقط
پیر شد! از حال او بابا خبر دارد فقط
با مشقّت راه می رفت و امان از آبله
از غم این ماجرا صحرا خبر دارد فقط
راه، طولانی و تیغِ آفتاب و در دلش
اضطرابِ تازیانه بیشتر دارد فقط
اکثراً دستِ بزن دارند و با دلواپسی
چشم هایی خیره سمت دور و بر دارد فقط
بیشتر اهل کمینند و تمام ِ راه را-
واهمه از حمله هایِ پشت سر دارد فقط
جای سیلی سرخ بود امّا دوباره می زَدَش
زجر(لع) زجرش داده! دائم دردسر دارد فقط
گریه میکرد و حرامی بُرد پیش ِ او گذاشت
غرقِ خون! در تشت! بابایی که سر دارد فقط
دید و قدری درد دل کرد و سپس از حال رفت
عمّه زینب(س) از غمش خونِ جگر دارد فقط!
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!